گریه های امپراطور...


✿ دختر زمستــآלּ✿

بـــــغض من....فکـــر او...فکر او...جای او...

خانـ ه لینـ ک ایمیـ لـ پروفایـ لـ طـراح

همین عقلی که با سنگ حقیقت خانه می سازد

 

 

زمانی از حقیقت های ما افسانه می سازد

 

 

سر مغرور من! با میل دل باید کنار آمد

 

که عاقل آن کسی باشد که با دیوانه می سازد

 

 

مرنج از بیش و کم ، چشم از شراب این و آن بردار


 

که این ساقی به قدر "تشنگی" پیمانه می سازد

 

 

مپرس از من چرا در پیله ی مهر تو محبوسم


 

که عشق از پیله های مرده هم پروانه می سازد

 

 

به من گفت ای بیایان گرد غربت! کیستی ؟ گفتم :


 

پرستویی که هر جا می نشیند لانه می سازد

 

 

مگو شرط دوام دوستی دوری ست٬ باور کن


 

همین یک اشتباه از آشنا بیگانه می سازد

 

 

 

 

دل نوشت:

* آدم خلیفه‌ی تنهای خدا روی زمین است. امپراتوری که گاهی باید برگردد به آخرین سلاحش. و سلاح او گریه است.

و علت بازگشتن:

* برای تو که چراغ اینجا به یادت روشن است...

اینم از اپ امروز تا بعد بووس..ali-mahsa

ویادتون نره ما همیشه خدارو داریم...



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





♥ جمعه 24 آذر 1391برچسب:,♥ 17:44 ♥ negar ♥



طراح : صـ♥ـدفــ